دکتر مهدی گلشنی در آغاز صحبتها با اشاره به مفهوم علم در قرآن و روایات گفت: در قرآن کریم، علم در مفهوم عام آن بهکار رفته است و از علم سودمند برای جامعه ستایش شده است. در روایتی از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که علم نافع، علمی است که هم برای ارتقاء معنوی خود شخص استفاده میشود و هم برای جامعه کاربرد دارد. همچنین از علم به نور تعبیر شده است. وی افزود: علم باید برنامه داشته باشد. اخیراً یک فیلسوف انگلیسی در مقالهای با بیان نیاز به انقلاب در برنامههای دانشگاه گفته است: علم کنونی در راه نابودی بشر گام برمیدارد. فیالمثل 50 درصد بودجه کارهای تحقیق و توسعه در جهان، صرف تحقیقات در بخش نظامی میشود.
قرآن کریم، دلیل اصلی رشد تمدن اسلامی
نیاز به همراهی حکمت در کنار علم بخش بعدی سخنان این استاد فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف بود. وی گفت: در قرآن کریم، هر جا که از علم سخن به میان آمده است در کنارش به حکمت نیز اشاره شده است. حکمت باعث میشود علم در راه درست استفاده شود. الان بیشتر برنامهریزیهای علمی در راه نابودی بشر طراحی میشوند. وی با اشاره به جدا نبودن دو مفهوم علم و دین در دوران شکوفایی تمدن اسلامی در قرون گذشته گفت: دانشمندان مسلمان همه علوم روز را میخواندند. کتابهای گوناگون خواجه نصیر در مثلثات، هیأت؛ اخلاق و عرفان نمونهای از این جامعیت آنها در مطالعه بود. جرج سارتون در کتاب دیباچهای بر تاریخ علم دلیل اصلی رشد علم در تمدن اسلامی را توجه دانشمندان مسلمان به قرآن میداند. حتی دانشمندان اروپایی قبل از رنسانس، مانند نیوتن، لایبنیتس و کپلر مطالعه خود را عبادت میدانستند.
علم چگونه به ما رسید؟
عضو پیوسته فرهنگستان علوم در ادامه با طرح این سؤال که «علم چگونه به ما رسید؟» گفت: ما در جنگ با روسها شکست خوردیم. عباس میرزا احساس کرد به اسلحه و تکنولوژی نیاز داریم. حتی شخصیت فکوری مثل امیرکبیر در زمان ناصرالدینشاه فکر کرد نیاز کشور به فن بیشتر از علم است. برای همین به جای دارالعلوم، دارالفنون تأسیس کردند.
در زمان رضا شاه نیز بعد از تأسیس دانشگاه تهران فارغالتحصیلان برگشته از اروپا که اغلب تکنوکرات و مهندس بودند به تدریس پرداختند. مدرسینی که بهجز مفاهیم تجربی برای هیچ مفهوم دیگری شأنیتی قائل نبودند. حتی الان هم اندیشه غالب در دانشکدههای فیزیک بهشدت پوزیتویستی است. در علوم روانشناسی و علوم اجتماعی نیز با وجودی که مکاتب گوناگونی وجود داشت، اما تمام اینها متأثر از علوم تجربی بودند. حتی میخواستند اقتصاد را با مفاهیم تجربی تحلیل کنند که بعضی از علمای اقتصاد در برابر آنها ایستادند و اعتراض کردند.
جریان مشکوک ترجمه در کشور
پایهگذار رشته فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف در ادامه گفت: علوم انسانی در کشور ما به دو دلیل رشد نکرده است. یکی به دلیل اینکه به آن اهمیت نمیدهند و نخبگان جامعه غالباً به رشتههای فنی و تجربی گرایش پیدا میکنند و دوم اینکه علوم انسانی در کشور ما به شدت تحت تأثیر علوم تجربی قرار دارند. در علوم تجربی اتفاقات مهمی در غرب افتاده است که هیچ یک از آنها به مجامع دانشگاهی ما وارد نشده است.
مثلاً در دورهای تعدادی فیزیکدان و زیستشناس ملحد تمامعیار پیدا شدند و ادعا کردند جهان به خدا نیاز ندارد. در همان غرب دانشمندان طراز اول پاسخهای محکم و مستدلی به آنها دادند؛ اما هیچ یک از این پاسخها در دانشگاههای ما ترجمه نشد و نیامد.
جریان مشکوک و مرموزی مانع این مدل ترجمههای مهم میشوند. نویسنده کتاب «خداباوری و عالمان معاصر غربی» در ادامه خاطرنشان کرد: یکی مثل هاوکینگ میآید و حرفهای بیاساس و بیسروتهی درباره خلقت میزند. دانشمندان غربی پاسخش را میدهند اما در ایران هشت ترجمه گوناگون از ادعاهای هاوکینگ میشود ولی از ترجمه پاسخهایی که به ایشان دادهاند خبری نیست.
وی در ادامه گفت: اخیراً کنفرانسهایی در آکسفورد و کمبریج و شرق آمریکا درباره مسائل متافیزیک کیهانشناسی و کوانتوم برگزار شده است ولی متأسفانه هیچ خبری از آنها در داخل کشور ما مخابره نمیشود. حتی بهطور مثال مسأله خداوند رسماً موضوع یک کنفرانسی بود که در آن علاوه بر اندیشمندان علوم انسانی و الهیات تعدادی فیزیکدان و ریاضیدان و حتی مهندس رایانه حضور داشتند. همکاری بین رشتهها در کشور ما مغفول مانده است. امروزه در غرب کشیشانی را میبینید که دکترای فیزیک گرفتهاند. پزشکانی که دکترای جامعهشناسی گرفتهاند. در دانشگاه MIT که مهمترین دانشگاه فنی مهندسی آمریکاست دانشجویان برای فارغالتحصیلشدن در علوم مهندسی لازم است از 17 درس ارائه شده علوم انسانی، حداقل 8 عنوان آن را بگذرانند.
نوآوری علمی یا تولید مقاله؟
عضو مؤسس انجمن علم و دین در کمبریج بریتانیا در ادامه با اشاره به توصیه امام علی(ع) در باب شیوه برخورد با چیزهایی که از طرف دیگران و به ویژه غرب به ما میرسد گفت: چه علم و چه تکنولوژی وقتی به ما میرسد، ما طبق توصیه حضرت علی(ع) به خود سخن و اندیشه نگاه میکنیم نه به گوینده آن. هر چیزی که به ما میرسد یا درستی یا نادرستی آن کاملاً مشخص است یا در صحت آن تردید است. در این حالت آخر، نیاز به بررسی و تأمل است.
انتقاد از شیوه مکانیکی تعریف مقالهها در دانشگاههای کشور، بخش بعدی صحبتهای دکتر گلشنی بود. وی گفت: وقتی ارزیابی اشخاص بر اساس مقالهها و در زمان محدود - مثلاً ششماهه یا یکساله - است دانشجو دیگر نمیتواند روی مسائل اساسی و سنگین کار کند. برای همین اکثریت دانشجویان روی مسائلی دست میگذارند که در مدت کوتاهی به تولید مقاله منجر شود.
ما باید دنبال نوآوری برویم. باید ببینیم در کجاها میتوانیم بدیلهایی در برابر نظریههای آنها بگذاریم؟ چرا کسی مثل ابن هیثم نوآوری داشت؟ ابن هیثم در اول کتاب «تشکیک در کارهای بطلمیوس» میگوید: هیچ چیزی را نباید قبول کنیم مگر اینکه استدلالش مستدل باشد. ذهن ابن هیثم ذهن نوآور بوده است.
وقتی دیدگاه پوزیویست بر علم حاکم بود فقط بر یافتههای حسی اتکا میکردند. چون نمیتوانستند ریشه قضایا و احکام متافیزیکی را به حواس برگردانند منکر آنها میشدند و میگفتند همه اینها خرافه و بیاساس است. در نیمه دوم قرن بیستم دریافتند بدون استثناء تمام علوم مبتنی بر تعدادی اصول و فرضهای عام هستند. جورج آلیس کیهانشناس درجه اول و خداپرست زمان ما میگوید: کیهانشناسی پر از مفروضات متافیزیکی است ولی کیهانشناسان به روی خودشان نمیآورند.
برداشتهای گوناگون از علم دینی
وی با اشاره به صحبت یکی از جامعهشناسان ایرانی که گفته بود: «اینقدر که در ایران صحبت از پستمدرن است در پاریس نیست» افزود: چهار نفر فیزیکدان درجه اول نشان بدهید که پست مدرنیست باشند؟ چرا کتاب از «دانش به حکمت»- که همان حرفی را میزند که قرآن میزند- و توسط یکی از مهمترین فیلسوفان زمان ما نوشته شده است ترجمه نمیشود؟ برای اینکه حواس ما جمع نیست.
وی همچنین با اشاره به شک و تردیدش به فضا و جو حاکم بر ترجمه گفت: خیلی از تحولات مثبت ایجاد شده در غرب در کشور منعکس نمیشوند. عضو انجمن مدرسان فیزیک آمریکا در ادامه صحبتها به برداشتهای متفاوت از علم دینی در جهان اسلام اشاره کرد و گفت: یک برداشت، متضمن جدایی این دو از یکدیگر است.
برداشت دیگر این است که میگویند علمِ دینی آن است که اخلاق را در کنار علم معمولی داشته باشد. یعنی اخلاق باعث کنترل علم شود و مانع بهکارگیری مواردی شود که به زیان بشریت و طبیعت است. تعداد زیادی از چیزهایی که ما سرنخ جهانبینی میدانیم با دانشمندان غربی مشترک است. وقتی آنها از علم خداباور صحبت میکنند نقاط مشترک بسیاری با هم داریم.
هرتز وقتی امواج الکترومغناطیس را درآزمایشگاه کشف کرد گفته بود آثار عظمت خداوند را کشف کرده است. قرآن از ما خواسته است درآثار خلقت تأمل کنیم و خودمان آنها را بفهمیم. مطالعه طبیعت برای کشف حقایق خلقت، هم برداشت علمای اسلام در تمدن اسلامی بود و هم برداشت و تلقی دانشمندان خداباوری مثل نیوتن و مکسول.
اگر شما جهانبینی دینی را خوب فهمیده باشید جهانبینی دینی واضح است. وقتی به تئوریهای اساسی جهان میرسیم راه گریزی نیست و باید انتخاب کنیم. جهان خودبهخود به وجود آمده است یا خالقی داشته است( آخرتی هست یا نیست) علما باید این اصول و خط قرمزها را بشناسند. علمی را که به آنها میرسد با این اصول و خط قرمزها ارائه بدهند و خارج از آنها را کنار بگذارند. ایدهآل این است که خودشان هم بدیل ارائه دهند.
او ادامه داد: علم مدرن حتماً در سطح بنیادی مفروضات عام دارد. خود فیزیک نتیجه نمیدهد که بگوید غیر ماده وجود ندارد. با محسوس نمیشود بگویید غیرمحسوس وجود ندارد. نفی بسیار مشکل است. میشود گفت به یافتن غیر ماده قانع نشدم ولی نمیشود گفت غیر ماده وجود ندارد. متأسفانه این خلطها در محیط ما بهعنوان علم قالب شده است.
منبع: صبح نو